این چه حکایتی است؟!
امروز، وقتی که یکی از اقوام زنگ زد و گفت برای مراسم خاکسپاری (س) بروم، ابتداء نفهمیدم کدام کس را می گوید و بعد که یادم آمد به مراسم ختمش رفتم. البته اینکه به مراسم ختم کسی بروی اتفاق مهمی نیست، ولی حکایت زندگی این تازه درگذشته حکایت دیگری است و شاید هم مهم. ذکر این نکته را لازم می دانم، این روزها اتفاقات عجیب و غریب در سرزمینی که ما در آن زندگی می کنیم بسیار فراوان است. افسوس ما آدمها از کنار آنها به راحتی و بی توجه میگذریم. به هر تقدیرحیفم آمد زندگی این یکی را دست کم به صورت مختصر و کوتاه ننویسم.
جریان از این قرار بود که مرحوم (س) که امروز در سن حدودا 80 -85 سالگی چشم از جهان فرو بست مرد بیسواد و فقیری بود که زندگی خود را از راه دستفروشی و با زحمات فراوان چون بسیاری دیگر از هموطنانش می گذراند. وی دارای همسر و سه دختر و یک پسر بود و به هر حال زندگی فقیرانه و اما بی دردسری داشت. تا آن زمان دو تن از دخترانش را شوهر داده بود و یک دختر و یک پسر هم در خانه داشت. تا اینکه سال 1357 انقلاب اسلامی در ایران به وقوع پیوست. با وقوع انقلاب و رواج تبلیغات آن چنانی طی آن سالها - البته هنوز هم تا حدودی ادامه دارد- همسر ایشان که گویی تازه یادش افتاده بود باید نماز بخواند و روزه بگیرد، مسجد رو و نماز خوان قهاری شد. البته وی تنها به این اکتفا نکرد و از همسر و همه ی بچه هایش خواست که روزه بگیرند و نماز بخوانند و نه تنها واجبات که مستحبات را هم حتما باید به جا بیاورند، در غیر این صورت قادر به ادامه زندگی با آنها نیست.. مرحوم (س) مخالفت ورزیده و به اجبار تن نداده و گفته بود هر کسی به دین خود. اما همسرش قبول نکرد و کارآنها به جدایی کشید، چرا که خانم حالا بهانه کرده بود که با وجود داشتن همسر قادر به، به جای آوردن احکام مقدسه و وظایف شرعیه ی خود نمی باشد و به همین خاطر ایشان در همان سالهای اوایل انقلاب از شوهرش (س) جدا شده و جداگانه زندگی می کرد. مرحوم (س) از سر ناچاری تنهایی و گاه با کمک یکی از دخترانش به زندگی دستفروشی و فقیرانه ی خود ادامه داد و تا کنون که حدود 30 سال و اندی از جدایی با همسرش می گذرد زندگی خود را گذراند. او چند روز قبل از فوت یکی از بستگانش را به دفتر ثبت اسناد برده و او را وکیل خود قرار داده و وصیت می کند : مختصردارایی که دارد. – یک خانه کوچک و حدود 15 میلیون تومان پول نقد.- به صورت مساوی میان فرزندان و همسرش تقسیم گردد و سفارش کرده بود پسر دو سهم و دختر یک سهم نباشد و همه باید مساوی سهم ببرند.. مرحوم (س) به این صورت که هر کدام از بچه ها اعم از دختر و پسر و نیز همسرش که بیش از 30 سال و اندی پیش از او طلاق گرفته بود باید یک سهم به طور مساوی بردارند وصیت کرده و اصرار نموده است.