تمدن گران‌سنگ دره‌ي مهرگان(سيمره) سند بزرگي كه زير غبار مدفون است.

 این مصاحبه در هفته نامه سیمره ۲۵ اسفند ماه ۱۳۸۸ و ۱۶ فروردین ۱۳۸۹ چاپ شده است.

اشاره: كيومرث اميري كله‌جوبي متخلص به “لك امير” را كمابيش مي‌شناسيم. لك‌ها او را به خاطر اشعار لكي‌اش كه بخشي از آن را چون قصيده‌‌ي معروف (بي‌سيتيون مه‌ني نووين) دكلمه كرده‌است، مي‌ستايند. اميري كله‌جوبي سال ۱۳۳۸ در روستاي كله‌جوب بخش فيروزآباد از توابع كرمانشاه به دنيا آمد. پس از طي تحصيلات ابتدايي راهي شهر كرمانشاه شد. او در كرمانشاه با مشكلات فراوان تحصيلاتش را تا سطح ديپلم در رشته‌ي ادبيات ادامه داد. سپس وارد دانشگاه شد ولي به دليل مشكلات، دانشگاه را نيمه‌تمام رها كرد. از وي تا كنون چهار كتاب با عناوين “مرثيه‌اي براي تو”، “گورستان يخ‌زده” (هر دو مجموعه قصه مي‌باشند)، “ديوان شعر خريوه” به زبان لكي و “افسانه‌هاي لكي” به چاپ رسيده‌است. امير‌ي علاوه بر نويسندگي، روزنامه‌نگاري با تجربه و شناخته شده نيز مي‌باشد. وي مدت ۱۲ سال به عنوان خبرنگار رسمي روزنامه‌‌ي كيهان در كرمانشاه فعاليت چشم‌گيري داشته و در بسياري از نشريات محلي و سراسري نيز قلم زده‌است. علاوه‌ بر اين فعاليت‌ها، اميري در فيلم‌نامه‌نويسي نيز سال‌ها فعاليت داشته، تحقيق و نويسندگي مجموعه‌ي سريال”سيمره رود بي‌بازگشت” كه صدا و سيماي مركز كرمانشاه آن را تهيه كرده و بارها از شبكه‌هاي مختلف كشور پخش گرديد، از جمله آثار ماندگار اميري كله‌جوبي است. آن‌چه بيش‌تر از همه‌ نام كيومرث اميري كله‌جوبي(لك‌امير) را بر سر زبان‌ها انداخته است، شعر”بي‌سيتيون مه‌ني نه‌ووين” و چندين قطعه شعر ديگر به زبان لكي است كه او براي نخستين‌بار در تاريخ شعر لكي به شيوه‌ي حرفه‌اي دكلمه نموده‌است. اين شعر موج عظيمي از جر و بحث‌ها و شايعات را در خصوص اين شاعر مردمي به راه انداخت. اميري‌كله‌جوبي پژوهش‌گر توانايي است كه بيش‌تر دغدغه‌ي ذهني خود را تحقيقات گسترده‌اي مي‌داند كه در خصوص قوم لك انجام داده‌است. به همين خاطر نشريه‌‌ي سيمره با وي به گفت‌وگو نشسته‌است؛ چكيده‌ي اين گفت‌وگو را با هم مي‌خوانيم: -آقاي اميري برخي از آثار شما گواه اين است كه درباره‌ي تاريخ تحقيقات گسترده‌اي انجام داده‌ايد بنابراين مي‌توان گفت شما قبل از هر چيز يك پژوهشگر هستيد تا مثلاً يك روزنامه‌نگار يا شاعر، بفرماييد دامنه‌ي تحقيقاتي كه تا كنون انجام داده‌ايد به كجا رسيده‌است؟ من بيش‌تر در خصوص تاريخ لك‌ها تحقيق مي‌كنم. نخست اين‌كه بايد عرض كنم اين گوشه‌ي از تاريخ سرزمينمان متأسفانه با كمبود شديد منابع مكتوب روبه‌رو است، در حالي كه اقيانوس بي‌كران و دست‌نخورده‌اي است كه عمق و گستره‌ي آن بيش از حد تصور است و بعد هم اين‌كه بي‌ترديد عمده‌ي مشكل فرهنگي مردم ما بي‌اطلاعي از تاريخ سرزمين‌شان است. ناآگاهي از تاريخ در حقيقت ناآگاهي از هويت خويشتن خويش است. بيچاره‌ترين مردمان كساني هستند كه از تاريخ و سرنوشت و در نتيجه هويت خود بي‌اطلاع‌اند. درد بي‌اطلاعي از سرنوشت و بيماري بي‌هويتي از آن دست درد و بيماري‌هاست كه انسان را تا خط آخر بدبختي و ذلت سوق مي‌دهد. من علاقه‌ي زيادي به تاريخ، خصوصاً تاريخ سرزمينم دارم، البته نمي‌توانم ادعا كنم يك مورخ حرفه‌اي هستم. اما تحقيقات زيادي در باره‌ي تاريخ ايران و زادگاهم يعني منطقه‌ي لك‌نشين دره‌ي مهرگان(سيمره) انجام داده‌ام و بايد عرض كنم چون در اين مورد متأسفانه هيچ تحقيق جامعه‌‌اي تاكنون انجام نشده‌است، به نكات بكر و تازه و قابل توجه‌اي در تاريخ دست پيدا كرده‌ام، ولي گويي هنوز هم‌ دستي‌ در كار است كه نمي‌خواهد به اين واقعيت‌هاي تاريخي گوش فرا دهد. در تحقيقاتي كه در تنهايي و انزواي صرف انجام داده‌ام به اين نتيجه رسيده‌ايم كه سرزمين ايران يكي از مظلوم‌ترين سرزمين‌هاي جهان و مردم ايران از ستم‌ديده‌ترين مردمان دنيا در طول تاريخ بشرند. مظلوم‌تر از ايران، منطقه‌ي بوميان دره‌ي مهرگان(سيمره) يعني همين حوزه‌اي كه لك‌ها در آن ساكن‌اند، مي‌باشد. مظلوميت‌هايي كه اگر با دقت آن را در اوراق تاريخ دنبال كني چه بسا كارت به نيهيليسم و حتا ديوانگي هم بكشد. مي‌خواهم فقط اشاره‌اي‌ به عمق فاجعه كرده‌باشم، در اين‌جا با توجه به گستره‌‌ي نشريه‌ي شما نمي‌خواهم درباره‌‌ي تاريخ پر فراز و نشيب و رنج‌آور ايران‌زمين بحثي به ميان بياورم و ناچار اشاراتي به تاريخ خطه‌ي مهرگان‌كده(سيمره) خواهيم داشت و اميدوارم بتوانم شما را در تهيه‌ي مصاحبه‌تان ياري كرده و حق مطلب را نيز تا حدودي ادا كرده‌باشم. توجه داشته‌باشيد، بوميان دره‌ي مهرگان را براي نخستين‌بار اين‌جانب باب كردم. منظور از بوميان دره‌ي مهرگان قوم لك، ساكن در حواشي رودخانه‌ي سيمره هستند كه از قرن‌ها پيش تاكنون در اين منطقه زيسته‌اند. -ببخشيد، يعني چنين واژه‌هايي را شما خودتان ابداع نموده‌ايد؟ خير، من اين واژه‌ها را از اوراق تاريخ بيرون كشيده‌ام. اين واقعيت‌ها در منابع تاريخ منطقه وجود دارد. ببينيد، ما امروز سيمره را فقط به عنوان نام يك رودخانه مي‌شناسيم. حال آن‌كه سيمره نام منطقه‌اي است دره مانند كه از كوه چهل‌كودك يا چهل نابالغان در نهاوند از استان همدان آغاز و تا دره‌شهر و آبدانان در استان ايلام امتداد مي‌يابد. تمامي حاشيه‌هاي اين رودخانه در كوه و دره‌ها و دشت و دمن‌هاي اين دره‌ي باستاني آثار تمدن‌هاي گوناگوني نهفته است كه اين خود گوياي جريان زندگي مستمر از قرن‌ها پيش تا كنون در اين نقطه از سرزمين‌مان ايران مي‌باشد. به طور خلاصه آن‌چه از آثار به جا مانده در دره‌ي سيمره موجود مي‌باشد گوياي آن است گروهي بشر كه در دوران غارنشيني در غارهاي موجود در كوه‌هاي پراو و بي‌ستون مانند غار خر، مرخريل و… مي‌زيستند. پس از كشف كشاورزي از اين غارها خارج شده و به كناره‌هاي رودخانه‌ي سيمره و سرچشمه‌هاي آن براي كار كشاورزي روي آوردند و نخستين تمدن خود را هم‌زمان با چهار تمدن بزرگ جهان كه در كنار رودخانه‌ها به وجود آمدند، پايه‌ريزي كردند و در اين خطه ماندگار شدند. چنان‌چه ما اين گروه را با توجه به آثار تاريخي فراوان ديگري كه موجود و مرتبط با اين امر مي‌باشد، قوم لك بدانيم، پس اين نتيجه حاصل مي‌شود كه نخستين ساكنان اين دره، بوميان آن هستند و چون نام اين دره قبل از حمله‌ي اعراب به ايران، دره‌ي مهرگان يا مهران‌كده يا مهران قذف بوده پس ساكنان اين دره را بوميان دره‌ي مهرگان مي‌ناميم و سپس دوره‌هاي بعد را نيز مورد دقت قرار خواهيم داد، خوب بعد آريايي‌ها به ايران مهاجرت مي‌كنند و سپس بحران‌هاي بعدي و همين‌طور كه پيش مي‌رويم، آثار و عوامل به جا مانده در دره‌‌ي سيمره اين واقعيت را براي ما آشكار مي‌كند كه ساكنان اين دره همين قومي هستند كه از ابتدا در آن ساكن بوده‌اند. اين امر را به زبان، فرهنگ، داشته‌ها، خوي و خصلت‌ها، آثار و بقاياي به‌جا مانده‌ي موجود و بسياري واقعيت‌هاي ديگر در اين خطه و در ميان اين قوم به سهولت نشان مي‌دهد. - ببخشيد با توجه به اظهارات جناب‌عالي پس تكليف اين كه مي‌گويند نخستين اقوام ايراني را اقوام مهاجر آريايي تشكيل مي‌دهند، چه مي‌شود؟ درست است و هيچ تناقضي در اين موضوع پيش نمي‌آورد، ببينيد زماني كه آريايي‌ها به سرزمين پهناور ايران مهاجرت مي‌كنند، بي‌شك ايران و خصوصاً خطه‌ي سيمره خالي از سكنه نبوده‌است، جمعي از آن اقوام هم كه به اين نقطه آمده‌بودند در همسايگي با اين بوميان با آن‌ها آميخته و يكي شدند و روند زندگي ادامه يافت تا اين‌كه ساكنان اين خطه كه از سوي اقوام ديگري كه در پشت كبيركوه و در پهن‌دشت‌هاي شوش و خوزستان زندگي مي‌كردند مورد حمله و هجوم‌هاي مكرر و ويرانگر قرار گرفتند و به همين خاطر ساكنان اين منطقه براي مقابله با اين قوم يا اقوام مهاجم تصميم گرفتند يك اتحاد مشترك به وجود آورند كه اين اقدام آن‌ها منجر به تشكيل نخستين تشكيلات حكومتي مركزي در اين نقطه شد. آن‌ها براي مقابله با اين مهاجمان رفتند سراغ شخصي خردمند و فاضل به نام (ديااكو) كه در تاريخ از وي به عنوان شخصي عادل و پاك‌سرشت ياد مي‌شود و آن شخص فرزانه را كه در شرق دشت نيشا(ماهيدشت) امروزي مي‌زيست، به عنوان حاكم يا بزرگ و رئيس خود برگزيدند و با چنين اتحاد و تشكلي موفق شدند نخستين حكومت تشكيلاتي در اين نقطه را به وجود آورند و با ايجاد چنين تشكيلاتي توانستند نه تنها آن قوم را شكست بدهند بلكه بر آن‌ها هم غلبه نمايند. -واژه‌ي سيمره از چه زماني بر اين منطقه اطلاق شده. آيا از ابتدا اين منطقه سيمره نام داشته و يا نام ديگري داشته‌است؟ خير. سيمره نامي است كه اعراب بر اين منطقه گذاشتند. نام نخست اين منطقه مهرگان‌كده بوده و رودخانه‌ي سيمره نيز به “آوكني”، “خواپ” و يا “خواسپ” اشتهار داشته ولي پس از حمله‌ي اعراب به ايران آن‌ها چنين نامي را بر اين منطقه نهادند. گفته مي‌شود عرب‌ها با ديدن دو قله‌ي موازي در كبيركوه با طنز گفتند اين قله‌ها به شكل دندان‌هاي (سيمره) است. سيمره زن معروفي در ميان اعراب آن روزگار بوده و متأسفانه اين نام يعني سميره يا سميرا و … در نهايت سيمره روي اين منطقه ماندگار شد. -سرچشمه‌ي رودخانه‌ي سيمره كجاست و اين رودخانه به كدام دريا مي‌ريزد؟ سيمره به هيچ دريا و اقيانوسي نمي‌ريزد. سرچشمه‌هاي اين رودخانه تشكيل شده‌است از رودخانه‌هاي گراب در روانسر، رازآور در كامياران، مرگ در سرفيروزآباد كه اين سه رودخانه در شرق شهر كرمانشاه، رودخانه‌ي قره‌سو را به وجود مي‌آورند و با ادامه‌ي جريان رودخانه‌ي قره‌سو، اين رودخانه در دروفرمامان و در نقطه‌اي به نام دو‌آب با رودخانه‌ي گاماسياب در هم مي‌ريزند و رود سيمره را تشكيل مي‌دهند. گاماسياب نيز از رودخانه‌اي كه از سراب چهل كودك در نهاوند سرچشمه مي‌گيرد پس از آميختن با رودخانه‌ي دينور آب تشكيل مي‌شود. اين پنج رودخانه سرچشمه‌ي رود بزرگ سيمره را تشكيل مي‌دهند. سيمره پس از آن با عبور از ميان كوه و صخره‌ها و دشت و دره‌هاي زيادي به طول تقريبي ۷۴۰ كيلومتر تا دره‌شهر امتداد مي‌يابد و در مسير راه خود با رودخانه‌هاي دايمي و فصلي زيادي مانند رودخانه‌ي كشكان در پل‌دختر و ده‌ها و بلكه صدها رود كوچك و بزرگ ديگر مسير خود را به سوي دشت‌هاي دزفول ادامه مي‌دهد و پس از آن با نام كرخه امتداد يافته و در نهايت هورالعظيم در كشور عراق را تشكيل مي‌دهد. سيمره تنها رودخانه‌اي است كه به هيچ دريا و يا اقيانوسي نمي‌ريزد. نام “سيمره رود بي‌بازگشت” بر سريالي كه در سال ۱۳۷۶ در صدا و سيماي مركز كرمانشاه ساخته شد، به همين مناسبت بوده‌است. -هجوم‌هاي زيادي مانند هجوم يونانيان، اعراب و … به ايران صورت گرفته و اصلاً عده‌اي معتقدند كه ساكنان هر سرزميني بارها و بارها نابود شده و نژادها و اقوام ديگري جانشين آن‌ها شده‌است، چگونه اين قوم طي اين ويراني‌ها و هجوم‌ها باز هم دوام آوردند و از بين نرفتند؟ آفرين! اتفاقاً به نكته‌ي بسيار جالبي اشاره كرديد چرا كه اين يكي از آن نكات بسيار جالب و ويژگي بارز و منحصربه‌فرد ساكنان اين دره است كه آن‌ها چگونه مقاومت كردند، دوام آوردند و توانستند همه‌ي اين هجوم‌ها را تاب بياورند. درست است، اين موضوعي كه اشاره كرديد در بسياري از جاهاي دنيا مصداق پيدا مي‌كند، اما در اين منطقه با توجه به ويژگي‌هاي منحصربفرد ايرانيان خصوصاً ساكنان اين خطه كه از اصيل‌ترين نژاد ايراني محسوب مي‌شدند و نيز با توجه به موقعيت استراتژيكي و سوق‌الجيشي منطقه كه بدان خواهم پرداخت شكل ديگري به خود مي‌گيرد. هم‌اكنون نمونه‌ي بارز آن كشور مصر است. كشور مصر يكي از تمدن‌هاي بزرگ و از نخستين تمدن‌هاي چهارگانه‌ي بشري است كه در كنار رودخانه‌ها به وجود آمدند، از چهار تمدن نخست در جهان يكي تمدن مصر بود كه در كنار رود نيل شكل گرفت اما پس از هجوم اعراب چيزي از آن تمدن جز اهرام مصر باقي نماند. مصر اكنون يك كشور عربي تمام عيار است. اما تمدن ايران كه حتا شديد‌تر از سرزمين مصر مورد هجوم اعراب واقع گرديد، پايدار ماند. معروف است كه از يك فرد مصري سؤال مي‌كنند چرا بعد از حمله‌ي اعراب به مصر تمدن مصر به كلي نابود شد حال آن‌كه تمدن ايران مقاومت كرد و از بين نرفت او در جواب مي‌گويد: به خاطر اين‌كه ايراني‌ها فردوسي را داشتند. اين موضوع بسيار قابل تعمق است و درست به سؤال شما پاسخ مي‌دهد. در منطقه‌ي مورد بحث ما يعني دره‌ي مهرگان نخست اين‌كه مردماني زندگي كرده و مي‌كنند كه از حيث روحيه مقاومت و پاسداري از مام وطن و شرف ملي خود در دنيا بي‌نظيرند. شما بي‌گمان تاريخ را خوانده‌ايد. همين مردمان بودند كه اسكندر مقدوني را در اين نقطه زمين‌گير كردند، تيمورلنگ از شهامت و دلاوري آن‌ها ناله سر مي‌دهد و در قرن معاصر بزرگ‌ترين ضربات را همين مردم به روس‌ها و انگليسي‌ها پس از جنگ دوم جهاني وارد كردند. ساكنان اين منطقه اصيل‌ترين نژاد ايراني هستند كه از حيث ژنتيك، زبان، فرهنگ، و… اصالت و هويتشان دست‌نخورده باقي مانده‌است و دليل آن هم وجود كوهستان‌هاي بزرگ و رشته‌كوه‌هاي پوشيده از جنگل زاگرس بوده. اين مردمان چون اصولاً بيابانگرد و چادرنشين بودند با استفاده از مراتع و چراگاه‌ها و آب فراوان رودخانه‌ي سيمره و چشمه‌سارهاي بي‌نظير منطقه از هر حيث خودكفا بودند، يعني با كشاورزي و دام‌پروري كه شغل آبا اجدادي آن‌هاست توانسته‌اند مدت‌هاي طولاني در كوه‌ها پناه بگيرند بدون آن‌كه محتاج به چيزي از بيرون از حلقه‌ي زندگي خود باشند. خوب كه توجه مي‌كنيم، مي‌بينيم هرگاه مهاجمان به ايران يورش آوردند، مردم اين منطقه با دلاوري و رشادت به مقابله‌ با آن‌ها پرداخته‌اند و زماني كه تاب مقاومت را از دست داده‌اند، به كوه‌ها كه پناهگاه‌هاي امن و مطمئني براي آن‌ها بوده عقب‌نشيني كرده و در دل كوه پناه گرفته‌اند و در همان حال به زندگي دام‌پروري و كشاورزي خود ادامه داده‌اند بدون آن‌كه دشمن بتواند به سنگرهاي آن‌ها در صخره‌هاي صعب‌العبور و جنگل‌هاي تنيده در هم منطقه راه پيدا كند. شيوه‌ي ديگر مقاومت اين مردمان سنگ بر شكم خود بستن و قناعت و مقاومت در برابر گرسنگي و نداري و سختي‌هاي زندگي بوده‌است. البته از چنين روحيه و اتحاد ذاتي نيز برخوردارند كه تكه ناني و كاسه‌اي آرد را در بين چهل خانوار به طور مساوي تقسيم كنند و به اين شكل توانسته‌اند زبان، فرهنگ، نژاد، هويت و اقتصاد خودكفاي خود را قرن‌ها در سكوت و انزوا حفظ كنند. ادامه دارد…

اشاره: در پاره‌ي نخست اين گفت‌وگو ضمن معرفي كيومرث اميري كله‌جوبي(لك امير) درباره‌‌ي فعاليت‌هاي پژوهشي و هنري ايشان، تمدن دره‌ي مهرگان(سيمره) و فرهنگ لك‌ها بحث و گفت‌وگو كرديم، اكنون بخش دوم و پاياني اين گفت‌وگو را با هم مرور مي‌كنيم: -اين قوم از حيث نژادي شامل كدام قوم و قبيله‌هايي كه در تاريخ بدان‌ها اشاراتي شده‌است، هستند و حاكميت خود را كي و چگونه از دست دادند؟ ساكنان اين دره[سيمره] مادها هستند كه پس از شكست از پارس‌ها به حاشيه رانده شده و مي‌توان به جرئت گفت از آن زمان تا كنون به عنوان قوم مغلوب در سكوت و انزوا و مورد غضب بوده‌اند. قومي كه در زمان شكوه و جلال خود با اقوام ديگري چون لولوبي‌ها و كاسي‌ها زندگي مسالمت‌آميزي داشتند اما بعد از شكست از پارس‌ها تنها شدند و چون با هيچ قوم و قبيله‌‌ي ديگري آميخته نشدند به زندگي چوپاني و بيابان‌گردي و اما مستقل خود ادامه داده‌اند. مثلاً ما به زبان لكي اگر دقت نماييم، ‌اين زبان به كهن‌ترين زبان ايرانيان باستان و به زبان اوستا بسيار نزديك‌تر است. زبان لكي با زبان اورامي كه مورخين و صاحب‌نظران آن را نخستين زبان ايران باستان به حساب مي‌آورند، تفاوت چنداني ندارد و اصلاً يك زبان است، فقط اورامي‌ها توانسته‌اند شكل و محتواي زبان‌شان را بهتر از لك‌ها حفظ كنند و لك‌ها تغييراتي جزيي در زبان‌شان به وجود آمده‌است، با اين حال بيش از ۴۰ درصد از واژه‌هاي زبان لكي همان زبان اوستايي است. واژه‌هاي معمول و رايجي چون: كُر=پسر، دِت=دختر، پيا=مرد، ژن=زن، گپ=ديالوگ،و … و هم‌اكنون نيز واژه‌هاي بسياري در زبان لكي وجود دارد كه معادل فارسي ندارند. مثل: ورَنسك=حالتي شبيه به سكسكه كه در پايان گريه‌ي شديد و طولاني به كودكان دست مي‌دهد. يا رامكه= تخم و يا چيزي شبيه به آن‌كه در لانه‌ي مرغ قرار مي‌دهند تا پرنده بر اساس غريزه تخم خود را كنار آن بگذارد و ده‌ها و بلكه صدها واژه‌ي ديگر از اين دست در اين زبان وجود دارد. لكي زباني است با قدمت طولاني و گستردگي فراوان كه به طور خودجوش واژه‌سازي مي‌كند. مثلاً در كوهدشت به پستانكي كه براي فريب كودك از آن استفاده مي‌شود(پتي‌مژ) مي‌گويند. ببينيد اين واژه و صدها واژه‌ي ديگر مانند آن را مثلاً فرهنگستان زبان نساخته است، اين واژه‌ها با توجه به گستردگي و وضعيت هارموني اين زبان توسط مردم عادي به وجود آمده‌اند. -به جز اين‌ها كه برشمرديد و البته گذرا بدان‌ها اشاره فرموديد، در خصوص افراد و شخصيت‌هاي بارز اين منطقه به چه نتايجي دست پيدا كرده‌ايد؟ من هميشه گفته‌ام تاريخ سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي اين منطقه هرگز مورد كنكاش و تحقيق قرار نگرفته است. دره‌ي مهرگان قلعه‌اي تاريخي باستاني است كه زير خاك مدفون است و اين خود خلأ بزرگي را در تاريخ ما به وجود آورده‌است. در خطه‌ي سيمره شخصيت‌هاي بزرگي حضور پيدا كرده‌اند كه انگار دست عمدي وجود دارد كه هنوز هم نمي‌خواهدكسي آن‌ها را بشناسد. همان‌گونه كه آثار ادبي فراواني خصوصاً در زمينه‌ي شعر لكي كه هرگز گردآوري نشده و بسياري از آن‌ها از ميان رفته‌اند. ده‌ها و بلكه صدها شاهنامه، مثنوي، خمسه و… منظوم لكي و صدها و بلكه هزارها افسانه، تمثيل، ضرب‌المثل، پند پيشينيان و… كه فقط و فقط خاص مردمان اين منطقه بوده‌است، وجود داشته كه متأسفانه بسياري از آن‌ها از ميان رفته‌است. شرايط تاريخ اين نقطه از سرزمينمان به گونه‌اي است كه با مرگ هر پيرمرد و پيرزني از اين قوم انبوهي از تاريخ سياسي و فرهنگي منطقه با او دفن مي‌شود. مردم اين خطه حتا نجوم‌شناسي خاص خود را دارند. يك نجوم‌شناس كاملاً علمي و ريشه‌دار راجع به فصول سال‌، ماه‌ها سير تكويني و تكاملي زمان‌ها و اتفاقات مهم كيهاني و بسياري ديگر از علوم كه افراد خاصي از مردمان اين خطه در آن علوم تبحر داشته‌اند. مثلاً (شاكه و مه‌سور) كه از نخبگان معاصر هم هستند اين دو از شعراي بزرگ و توانا و از نجوم‌شناسان اين خطه بوده‌اند. از آن همه اشعار پر مغز و نجوم‌شناسي‌هاي بكر و علمي آن‌ها چيز زيادي در دست نيست. بگذريم، بعضي‌ها براي كسب نان و يا نام اشعاري را به اين دو بزرگوار نسبت داده و به چاپ مي‌رسانند كه به نظر من خيانت به علم و دانايي آن‌هاست. مردم اين منطقه در علم پزشكي خاص خود نيز تجارب و تبحر فراواني دارند. بعضي‌ها به استادان شكست‌بست اشتهار داشته‌اند و بعضي زن‌ها به علم مامايي وارد بوده‌اند. شاهنامه‌خوان‌هاي سرشناس، شعرا، طنزپردازان و… بسياري در بين اين قوم بوده و هم‌اكنون نيز هستند كه در هنر خود بي‌نظير و بي‌رقيبند و يا شما حساب كنيد از حيث سياسي در اين منطقه ما چه كساني را داشته‌ايم. شما برويد فقط مثلاً روي شخصيت و كارهاي دكتر هوشنگ اعظمي مطالعه كنيد به آساني متوجه خواهيد شد كه واقعاً با يك فرد عادي روبه‌رو نيستيد. با يك نخبه‌ي تمام عيار و شخصيت الگوپرداز و قهرمان ملي و افسانه‌اي مواجه‌ايد كه از حيث خردمندي، عدالت‌خواهي، مبارزه، جسارت و مردمي‌بودن نظيرش را پيدا نخواهيد كرد. يا مبارزات سران ايلات و عشاير لرستان در نبرد با ديكتاتوري رضاشاهي و آن هم در اوج خفقان و شدت سركوب نظام ايلي كه در نهايت هم گروهي از آن‌ها در بروجرد به دارآويخته شدند و قبل از آن‌ها قلندران بزرگي چون باباطاهر و…. اين خطه پر است از شخصيت‌هاي گران‌قدري كه هريك در جايگاه خاص خود بدون اغراق حرف نخست را زده‌اند. شيرزناني مانند«قيم‌خير» و… اما كِي و كجا كسي در اين خصوص جمله‌‌اي بر زبان رانده‌ و يا تحقيقي ارزشمند انجام داده‌است. ضروري است اشاره كنم اخيراً عده‌اي هم پيدا شده‌اند كه در اين ميدان خالي بدون كمترين علم و تجربه‌اي اقدام به چاپ و نشر كتاب‌ها و يا مقالاتي در خصوص قوم لك مي‌كنند كه در برخي جاها شرم‌آور است و در عين حال به دليل كم‌سوادي‌شان لطمات و صدمات سنگيني بر فرهنگ اين قوم وارد مي‌آورند. واژه‌هاي لكي را شما اگر جمع‌آوري كنيد بي‌ترديد به گنجينه‌ي عظيم و قابل قبولي دست خواهيد يافت كه در نوع خود بي‌نظير خواهد بود. من به‌سان غواصي هرگاه به دنبال مرواريدي از اين همه مرواريد‌ها در اين اقيانوس بي‌كران غوطه مي‌زنم در آن عمق چنان غرق حيرت و محو تماشا مي‌شوم كه حقيقتاً سررشته‌ي كلام را از دست مي‌دهم. اين اقيانوس، بسيار گسترده، زيبا و مملو از زيبايي‌هاي بكر و بي‌نظير است. ما كسي را نداريم. ما مردمان بي‌كس و غريبي هستيم كه قرن‌هاي طولاني است به حقيقت تاريخي و فرهنگي خود پشت كرده‌ايم. بايد چاره‌اي انديشيده شود و الا اين همه زيبايي و ثروت مادي و معنوي از دست خواهد رفت. -جناب اميري الان فعاليتتان بيش‌تر روي كدام رشته متمركز است؟ روي تاريخ اين خطه و هرگاه بيش‌تر غرق آن مي‌شوم از سر دردمندي و دل‌تنگي قطعه شعري براي دل خودم مي‌سرايم و بس. اميدوارم روزي بتوانم با اين همه مشغله و دربه‌دري و بي خورد و خوراكي و غم زن و فرزند و نان بتوانم كاري جدي و قابل قبول ارايه نمايم. ولي حجم و سنگيني كار به اندازه‌اي است كه نيازمند فعاليت مستمر و تخصصي ده‌ها و بلكه صدها متخصص دل‌سوز و ميهن‌پرست است كه باز هم اميدوارم كساني كه در اين زمينه‌ها كار مي‌كنند و كساني كه توان قلم زدن و تخصص كار كردن در اين حيطه را دارند قدم پيش گذاشته و بيش از اين اجازه ندهيم ميراث گران‌بها و ارزشمند آبا و اجدادي‌مان كه مملو از مهر و دوستي، انسانيت و برابري، عدل و عدالت‌خواهي و حقيقت‌جويي است، فداي مطامع زودگذر دنيوي و پول‌پرستي و كم‌لياقتي‌ها گردد، چرا كه هر قوم نتواند هويت خود را بشناسد نخستين قرباني ظلم و ستم خواهد بود و در سايه‌ي ظلمت و جهل، هيچ قومي به سرافرازي و توانمندي انساني دست نخواهد يافت. بايد بكوشيم و از لحظه‌ها هم براي اين امور ضروري غفلت نورزيم. -به عنوان آخرين سؤال مي‌خواهم چكيده‌اي كوتاه از آن‌چه در اين خصوص از ذهنتان مي‌گذرد، بيان فرماييد؟ لك فقط يك قوم و لكي تنها يك زبان نيست، يك فرهنگ است، يك تمدن گران‌سنگ و تمام عيار است كه گرد و غبار روزگار روي آن را پوشانده است، زير اين خاك و غبار، تمدني بزرگ و باستاني‌اي كه ريشه در آيين ميتراييسم دارد و قرن‌هاي طولاني است كه در سكوت و خاموشي پنهان مانده‌است؛ عتيقه‌ي گران‌بهايي كه بايد گرد و غبار را از آن زدود و روي آن به كاوش و مطالعه پرداخت و آن‌گاه متوجه خواهيم شد چه انقلاب بزرگي در دنيا به وجود خواهد آورد. بر فرزندان راستين، دانشمند و مسؤوليت‌پذير اين قوم است كه تلاش كنند تاريخ و هويت خود را بشناسند و بازيابند و آن را در اختيار بشريت كه تشنه‌ي عدالت و آزادي است، قرار دهند و به دنيا معرفي نمايند.

+ نوشته شده توسط کیومرث امیری (لک امیر) در سه شنبه هفتم اردیبهشت ۱۳۸۹ و ساعت 17:43 |


Powered By
BLOGFA.COM